خیلی ساده است. من فقط تنبلم.

استادم را دوست ندارم. پس چرا باید تکالیف را انجام دهم.

تمام کردن تکالیف در لحظه آخر هیجان انگیز است.

من می خواهم کارم کامل باشد.

خیلی از افراد این جملات را باور دارند و بر اساس این باورها زندگی می کنند. خیلی از اوقات، نتیجه این تفکر اهمال کاری است، که یک رفتار همگانی انسان ها است. در واقع، هر کسی هر از گاهی اهمال کاری می کند. اینکه اهمال کاری به یک مشکل تبدیل می شود یا نه بستگی دارد به اینکه اهمال کاری چه قدر تأثیر منفی برزندگی یک فرد دارد. بعضی افراد انجام دادن تکالیف را به تعویق می اندازند اما در نهایت آن ها را تمام می کنند؛ اما در مورد بعضی دیگر به نظر می رسد هیچ وقت نمی توانند تکالیفشان را تمام کنند.

این متن را بخوانید تا (1) بفهمید کی و کجا اهمال کاری مشکل به حساب می آید. (2) شش دلیل اصلی را که افراد اهمال کاری می کنند بدانید و (3) راهبردهایی مفید برای غلبه بر رفتار اهمال کارانه و کنار آمدن با اهمال کاری یاد بگیرید.

به طور کلی، اهمال کاری وقتی مشکل به حساب می آید که یک یا چند قسمت از زندگی یک فرد را دچار مشکل کند. جودیت پرووست (1988) هفت شرط پیشنهاد کرده است که نشانگر سطحی از اختلال بر اثر اهمال کاری هستند. چک لیست زیر از شرایط پرووست گرفته شده است. این لیست را چک کنید تا مشخص کنید که اهمال کاری برای شما یک مشکل است یا نه..

  • 1. من بعضی وقت ها بر اثر استرس تعویق انداختن کارهایی که باید انجام شود احساس می کنم از لحاظ جسمی یا ذهنی مریض شده ام.
  • 2. بعضی وقت ها به دلیل رفتار اهمال کارانه ام احساس افسردگی می کنم و احساس می کنم کنترلی بر شرایط ندارم و اعتماد به نفس و عزت نفسم را از دست داده ام.
  • 3. بعضی اوقات احساس می کنم فلج می شوم و نمی توانم کاری انجام دهم یا تصمیم بگیرم.
  • 4. احساس می کنم احترامی را که دیگران به من می گذارند به خاطر رفتار اهمال کارانه ام از دست داده ام.
  • 5. کیفیت کارهای تحصیلی من از آن چیزی که می دانم می توانم انجام دهم کم تر است.
  • 6. من به خاطر اهمال کاری ام در روابطم دچار تعارض های جدی شده ام.
  • 7. اهمال کاری من در مسیر رسیدن به اهداف مهم شخصی ام مانع ایجاد کرده است.

اگر دو تا یا بیش تر از این موارد برای شما صدق می کند به نظر می رسد اهمال کاری دارد بر زندگی شما اثر منفی می گذارد. اما چون همه افراد هر از گاهی اهمال کاری می کنند، این مهم است که مشخص کنید چه بخشی از زندگی شما بیش از همه نسبت به رفتارهای اهمال کارانه آسیب پذیر است.

خیلی به ندرت پیش می آید که یک فرد در همه بخش های زندگی اش اهمال کاری کند. اکثر افراد در بخش خاصی از زندگی شان اهمال کاری می کنند. چک لیست زیر از کار بورکا و یوئن (1983) گرفته شده است. نواحی را که بیش از همه بر شما اثر می گذارد علامت بزنید.

شخصی

  • خورد و خوراک مناسب
  • گرفتن خواب کافی
  • ورزش کردن
  • اصلاح سر
  • مراقبت بهداشتی (پزشک، دندانپزشک)
  • حمام کردن
  • بررسی حساب و کتاب های مالی [در متن اصلی بررسی چک ها و مانده حساب بود، اما از آن جایی که در حال حاضر دانشجویان بیش تر از کارت های بانکی و کم تر از چک استفاده می کنند، این طول ترجمه کردم]
  • فعالیت های اوقات فراغت / سرگرمی ها
  • موارد دیگر

دانشگاه

  • رفتن به کلاس
  • انجام تکالیف
  • مطالعه برای امتحان ها
  • نوشتن مقاله ها
  • انجام پروژه ها
  • مطالعه
  • پرداخت قبوض
  • گرفتن فرم های کمک هزینه مالی
  • پیدا کردن محلی برای زندگی
  • رفتن به کتابخانه
  • صحبت با یک مدرس
  • تهیه و استفاده از بلیت پارک [یا بلیت مترو، کارت شهری و غیره]
  • انتخاب واحد
  • پیوستن به یک باشگاه یا انجمن
  • موارد دیگر

کار

  • رفتن سر کار
  • به موقع سر کار رفتن
  • تمام کردن تکالیف کاری
  • دنبال کار گشتن
  • آماده کردن رزومه
  • تماس با یک کارفرما برای کار آینده
  • موارد دیگر

خانه

  • تماس با یک تعمیرکار
  • تمیزکردن
  • شستن لباس ها
  • خرید خواربار
  • پرداخت قبض ها
  • شستن ظرف ها
  • غیره

روابط

  • صحبت با دوستان
  • نوشتن نامه
  • تماس با دوستان
  • بیرون رفتن
  • قرار گذاشتن
  • مهمانی گرفتن
  • پایان دادن به یک رابطه بد
  • دید و بازدید بستگان (فامیل)
  • تماس با بستگان (فامیل)
  • از بین بردن کدورت های پیش آمده با یک دوست

به نظر می رسد کدام بخش از زندگی شما بیش از همه تحت تأثیر اهمال کاری است؟

حالا بگذارید به بعضی دلایلی در مورد اینکه چرا شما ممکن است اهمال کاری کنید نگاه کنیم. همه افراد هرازگاهی اهمال کاری می کنند و اکثر آن ها آگاهند که چه طور اهمال کاری به ضرر آن ها است. برای اکثر افراد اهمال کاری می تواند فایده هم داشته باشد. برای مثال، شما می توانید تصمیم گیری برای انجام کاری را به تأخیر بیاندازید تا به خودتان زمان دهید تا افکارتان را سر و سامان دهید. شما همچنین می توانید انتخاب کنید یک تکلیف را کنار بگذارید چون اولویت کمی دارد. اما اهمال کاری می تواند به عنوان راهی برای اجتناب از یک چیز به کار گرفته شود. آن چیز می تواند از نظر شما حتی بدتر از عواقب رفتار اهمال کارانه باشد.

در زیر شش مورد که امکان دارد دلایل اهمال کاری شما باشد آمده است. وقتی این بخش را می خوانید این دلایل را بررسی کنید و ببینید کدام دلایل بیش از همه در مورد شما صدق می کند.این دلایل مانعۀ الجمع نیستند. ممکن است برخی ویژگی های خود را در دو یا چند بخش زیر ببینید.

می خواهم این کار را انجام دهم اما نمی دانم چه طور انجامش دهم

فقدان مهارت یکی از اصلی ترین دلایل اهمال کاری است. اگر شما مهارت های لازم برای انجام دادن بعضی تکالیف را نداشته باشید، این طبیعی است که از آن ها اجتناب کنید. مثلا ممکن است سرعت خواندن شما پایین باشد. اگر برای نوشتن یک مقاله لازم باشد قبل از آن چندین مقاله طولانی را بخوانید، ممکن است مطالعه مقالات را به تعویق بیاندازید چون این کار برای شما مشکل است. حتی ممکن است برای شما مشکل باشد ضعف خود را در مهارت خواندن بپذیرید. چون نمی خواهید خنگ به نظر برسید. به نظر می رسد اهمال کاری بهتر از این است که با نیازتان به بهبود مهارت خواندن مواجه شوید.

برای حل مشکلات مربوط به مهارت باید این را شناسایی کنید که مشکلات مهارتی تان چه هستند. خیلی اوقات یک مشاور، یک مدرس، یا یک فرد حرفه ای دیگر می تواند در شناسایی مشکلات مهارتی به شما کمک کند. وقتی شما مشکل را بشناسید، آن وقت می توانید برای اصلاح آن اقدام کنید.

 مشکل فقط این است که این درس ها واقعا خسته کننده اند

به نظر می رسد بی علاقگی در اهمال کاری نقش داشته باشد. همه دانشجوها هر از گاهی نسبت به یک درس بی علاقه می شوند. با این حال، همه دانشجویان مطالعه درس یا انجام تکالیف را به تأخیر نمی اندازند.

اگر محتوای درس علاقه های طبیعی شما را بر نمی انگیزد، یک راه حل برای اهمال کاری می تواند این باشد که آن کارها را بدون علاقه انجام دهید (یعنی خیلی ساده به حضور در کلاس ادامه دهید و تکالیف را به موقع انجام دهید). این به شما زمان بیش تری می دهد که فارغ از احساس گناه به انجام کارهایی بپردازید که بیش تر به آن ها علاقه دارید. البته، این کار لزوما کلاس یا تکلیف را جذاب نمی کند، اما حداقل زمان های خوب شما با نگرانی خراب نمی شود.

 حس و حالش را ندارم

نبود انگیزه یک دلیل رایج برای این است که فرد تکلیف ناخوشایندش را انجام ندهد. اکثر افراد اهمال کار باور دارند که اگر انگیزه شروع کردن یک کار را ندارند، یک اشکالی در آن ها وجود دارد. خیلی ساده است؛ این باور درست نیست. چند نفر می شناسید که با تصور کارهایی مثل تمیزکردن برگ های درختان، تعویض روغن اتومبیل، یا محاسبه و پرداخت مالیات انگیزه و انرژی پیدا کنند؟ اکثر اوقات این کارها ناخوشایند است و هیجان انگیز نیست.

این باور که شما باید برای اینکه کاری را شروع بکنید انگیزه داشته باشید درست معکوس چیزی است که معمولا اتفاق می افتد. در دستنامه احساس خوب (The Feeling Good Handbook)، برنز (Burns, 1989) می نویسد که عمل اول می آید و انگیزه بعد از آن می آید. شروع کردن تکلیف عامل انگیزشی واقعی است نه اینکه نیاز باشد انگیزه قبل از شروع کار وجود داشته باشد. خیلی اوقات برداشتن اولین قدم، هر چه قدر هم کوچک باشد، می تواند باعث القای انگیزه برای برداشتن قدم های بعدی باشد.

استراتژی دیگر این است که شیوه نگاهتان را نسبت به موضوع بررسی کنید. از خودتان این سوال را بپرسید: آیا شیوه نگاه من جلوی این را می گیرد که من انگیزه داشته باشم؟ اگر جواب شما بله است، زمان آن است که راهی برای تنظیم شیوه نگاهتان پیدا کنید. این ممکن است به آن معنی باشد که این ایده را که هر چیزی در زندگی باید جالب باشد رها کنید یا این ایده را که برای اینکه کلاس هایم با ارزش باشند من باید همه آن ها را دوست داشته باشم کنار بگذارید. همچنین این ممکن است به معنی ارزیابی دوباره اهدافتان باشد و اینکه مشخص کنید چه قدم هایی در تصویر بزگتر زندگی تان جای می گیرد یا جای نمی گیرد. اگر موفق شدن در کلاس کسل کننده، به نظر یک قدم لازم برای رسیدن به اهداف بزرگترتان باشد، این واقعیت به تنهایی می تواند به شما انگیزه دهد.

اگر نتوانستم از پسش برآیم، چه؟

ترس از شکست یک دلیل دیگر این است که افراد اهمال کاری می کنند. افراد چیزی شبیه به این به خود می گویند: اگر من واقعا تلاش کنم و شکست بخورم، بدتر از آن است که تلاش نکنم و به شکست برسم. و در حالت دوم، چون من واقعا تلاش نکردم، در حقیقت شکست هم نخوردم.

برای مثال، شما می توانید مطالعه را برای یک امتحان به تعویق بیاندازید و فقط شب امتحان براییی آن امتحان درس بخوانید. ممکن است نمره شما بک نمره بد یا معمولی شود، اما شما می توانید بگویید "اگر بیش تر خوانده بودم نمره بهتری می گرفتم". به طور مشابه، شما می توانید سرچ و نوشتن مقاله را به لحظه آخر بیاندازید و مقاله را دیر یا ناقص تحویل دهید. بعد باز هم می توانید بگویید من می دانم اگر بیش تر وقت داشتم نمره بهتری می گرفتم.

چیزی که شما در نتیجه اهمال کاری به دست می آورید این است که شما را در مقابل امکان این که ادراکی از شکست "واقعی" داشته باشید، محافظت می کند. تا موقعی که شما 100 درصد تلشتان را روی یک کار متمرکز نکنید، نمی فهمید توانایی های واقعی شما چیست. ورژن دیگری از این روش این است که شما خیلی از اوقات برنامه تان را با کارهای مشغول کننده پر می کنید تا بتوانید دلیل موجهی برای انجام ندادن تکالیف مهم داشته باشید.

خیلی از اوقات بی نقص گرایی عامل زیربنایی ترس از شکست است. انتظارات و استانداردهای خانواده که توسط والدین قرار داده می شوند ممکن است آن قدر بالا باشند که هیچ کس نتواند از پس آن ها برآید. اهمال کاری می آید تا انتظارات و استانداردهای والدینی را دور بزند و از اینکه شما واقعا شکست بخورید جلوگیری کند. در نظر داشته باشید که مشکل، در واقع استانداردهای غیرواقع بینانه ای است که گذاشته شده اند، نه شکست شما در برآوردن آن استانداردها. مشکل و در نتیجه شکست ممکن است این باشد که شما باور پیدا کنید که انسانی ارزشمند نیستید. ممکن است به دلیل ترس از شکست آن قدر اهمال کاری کنید که واقعا فلج شوید. و بعد از آن تکلیف را انجام ندهید و به یک سطح واقع بینانه از موفقیت هم نرسید.

دیگر نمی توانم بهتر از این عمل کنم

به نظر می رسد طرف دیگر ترس از شکست ترس از موفقیت باشد. اینجا شما اهمال کاری می کنید چون از عواقب موفقیت هایتان می ترسید. شاید می ترسید که اگر موفق شوید، بار بعدی انتظار از شما بیش تر خواهد بود. به بیان دیگر، موفق شدن شما را در چشم می آورد، در حالی که ممکن است شما ترجیح دهید در گوشه باشید.

اهمال کاری در این حالت ممکن است نشانگر یک تعارض هویتی درونی باشد. اگر احساس خودارزشمندی شما به سطح موفقیت تان وابسته باشد، آن وقت شما دائما از خودتان می پرسید که آیا به اندازه کافی خوب هستید یا نه. هر موفقیتی تنها شما را برای چالش های بزرگتر بعدی آماده می کند. اگر احساس خودارزشمندی شما به پذیرش خانواده وابسته باشد، آن وقت چه قدر انرژی لازم است که آن ها راضی شوند؟ هر موفقیتی فقط درب را برای انتظارات بیش تر و بیش تر باز می کند.

خیلی اوقات این به احساس از دست دادن هویت منجر می شود و اینکه فرد نتواند موفقیت هایش را مال خودش بداند. کاری نکردن یا اهمال کاری می تواند ابراز بیرونی این احساس گم شدگی باشد. به عبارت دیگر اهمال کاری می تواند شیوه ای باشد که شما با فشارهایی که به دلیل تلاش برای به اندازه کافی خوب بودن دائما متحمل می شوید کنار بیایید.

تو نمی توانی من را مجبور کنی

نافرمانی و مقاومت آخرین دسته از مشکلاتی هستند که می توانند در پس رفتار اهمال کارانه باشند. تاکتیک های به تأخیر نداختن می توانند شیوه هایی دغل بازانه بر علیه برنامه ها، استانداردهاو انتظارات اجباری باشند. این انتظارات اغلب مربوط به والدین، معلمان، یا دوستان هستند. اهمال کاری در این مورد برون ریزی یک جدال قدرت است که معمولا در سطح ناهشیار است.

برای مثال، پدر شما صاحب یک کسب و کار در زمینه حسابداری است و همیشه برنامه ریزی کرده است که شما بعد از دانشگاه شریکش شوید. شما به دانشکده مدیریت بازرگانی وارد می شوید و حسابداری را دوست دارید، اما از موقعی که وارد دانشگاه شده اید دوست داشتید که در مورد بعضی مشاغل دیگر که به کسب و کار مربوط نیستند اطلاعات کسب کنید. پدر شما می گوید، نه، تو به حسابداری بچسب و آن را دوست داشته باش. در نتیجه شما دیر کار می کنید، فراموش می کنید تکالیفتان را انجام دهید، نمره های پایینی می گیرید و  در یکی دو درس می افتید.

نافرمانی در برابر ارزیابی بیرونی جنبه دیگر این نوع اهمال کاری است. برای مثال، اگر استادی به شما توهین کند یا شما را به شکلی عصبانی کند، ممکن است شما با دیردادن تکالیف یا اهمال کاری همیشگی به آن پاسخ دهید. همچنین ممکن است شما همین کارها را در یک شراکت با همکلاسی ها اجام دهید، یا در مورد والدینتان. چیزی که باید به یاد داشت این است که شما در نهایت بازنده این بازی هستید (یعنی نمره بد کسب می کنید، احترام به خود را از دست می دهید و غیره)

نافرمانی و مقاومت کنش نیستند، واکنش اند؛ بنابراین کنترل رفتار شما در دست چیزی یا کسی می افتد که در مقابل آن نافرمانی یا مقاومت می کنید. اگر شما در مقابل والدینتان نافرمانی م کنید، آن موقع آن ها قدرت زیادی در زندگی شما دارند، احتمالا بیش تر از آن مقداری که واقعا می خواهید قدرت داشته باشند. تصمیم بگیرید چه چیزی برای زندگی تان می خواهید. فقط به یک فرد دیگر واکنش ندهید.